کد مطلب:329957 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

فریاد زینب (س ) در مجلس یزید
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

وقتی اسیران را وارد مجلس یزید (حرام زاده ) كردند، حضرت امام زین العابدین (ع ) خطاب به یزید فرمود: ای یزید، اگر جد ما، ما را به این حالت دیده و از تو می پرسید كه عترت مرا چرا به این حال به مجلس حاضر كرده ای ، چه در جواب می گفتی ؟!

یزید چون این سخن بشنید، امر كرد كه غل و قیدها را از پیكر او برداشتند و اذن داد كه زنان بنشینند و به روایتی سوهانی خواست و به دست خودش با آن سوهان آهنی را كه بر گردن امام سجاد (ع ) بود برید و گفت : می خواهم كه كسی دیگر را بر تو منتی نباشد. سپس دستور داد تا طشت طلایی حاضر كردند و سر امام حسین (ع ) را در آن گذاشتند.

پس چون زینب (س ) یزید را دید كه چنین كرد، فریاد ((یا حسیناه ، یا حبیب رسول الله )) برآورد و گفت : یا اباعبدالله ، گران است بر ما كه تو را به این حال ببینم و گران است بر تو كه ما را به این حالت مشاهده نمایی .

پس از سخنان زینب (س ) دست دراز كرد و روپوش را از سر برداشت ، ناگاه نوری از آن ساطع شد و به آسمان بلند شد و همه حاضران را مدهوش ساخت . نیز به روایتی ، آن لبها حركت كرده و شروع به خواندن قرآن نمود و گویا این آیه شریفه را خواند: ((و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون )).(149)

یزید چون دید رسوا می شود و خواست امر را بر حضار مشتبه سازد، چوب خیزرانی را كه در دست داشت بر لب و دندان امام حسین (ع ) زد.(150)

149-سوره شعرا، آيه 227

150-2- تذكرة الشهداء، ملاحبيب كاشاني ، ص ‍ 417.